1/30/10

  • حکم فقط حکم خداست.اما مردم نیاز به یک حاکم دارند،چه نیکوکار و چه بد کار که مومن در سایهٔ او به زندگی‌ و فعالیت بپردازد و کافر از زندگی‌ خود بهره‌مند شود تا زمان آنها برسد و خوب بد تعیین شود.

  • حاکم بر جان و مال و ناموس مسلمانان،نباید بخیل باشد تا در خوردن اموالشان حریص شود.
    نباید نادان باشد تا مردم را گمراه کند.
    نباید ظالم باشد تا روزی آنان را تاراج کند.
    نباید از تغییر دولت‌ها بترسد تا همیشه یک گروه را به گروه‌های دیگر رجحان دهد....

  • مردم اصلاح نمیشوند مگر با اصلاح حاکمان،و حاکم اصلاح نمی‌شود مگر با راستی‌ و درستی‌ مردم.
    اگر مردم بر حاکم غلبه داشته باشند و یا حاکم به مردم ظلم کند،بین آنها تفرقه ایجاد میشود،ستم ایجاد میگردد،دین تباه میشود،احکام اجرا نمی‌شود،کسی‌ از پایمال شدن حق نمیترسد،نیکمردان به خواری میفتند و بد کاران به عزّت....

خدایا آیا اینها نهج البلاغه هم نمیخوانند؟

داشتم برگزیدهٔ کلام علی‌ را میخواندام به این جمله رسیدم:

محمد در گذشته گفته بود:"خود را شبیه یهودیان نکنید..."علی‌ گفت:"این کلام مربوط به زمانیست که تعداد مسلمانان اندک بود.اما اکنون که دین مستقر شده،مرد است و اختیارش"

"مرد است و اختیارش"

آهای ساکنین خانهٔ حکومت اسلامی....مگر نمیشنوید علی‌ چه میگوید؟


1/29/10


تا به حال فکر کردین که چه کسی‌ برای زندگی‌ با شما مناسبه؟

Have you ever thought about the one who is the right one for you?

تا به حال در باره خصوصیتی که شما رو به یک نفر جذب میکنه فکر کردین؟

Have you ever thought about the certain attitude you are attracted to?

اگر دقت کنین می‌‌بینین وجوه مشترکی بین همهٔ اونهائی که تا بحال دوست داشتید وجود داره...شاید تقریبا همه یک تن صدا رو داشته باشن،یک لبخند،یک رفتار به خصوص...

If you think carefully you would see similar points between people you have ever loved...they may have the same voice,same smile,same attitude...

دلتون می‌خواد لیست کنین ببینین چی‌ رو در یک نفر بیشتر جذاب میبینین؟

Would you like to make a list of what is more attractive in someone?

فکرشو؟

His ideas?

قدرتشو؟

His power?

هماهنگیشو با خودتون؟

Having a harmony with him?

زیبأیش؟

His /Her beauty?

اندامش؟

shape?

سلیقه ش؟

Taste?

کمتر از شما بودنش؟

Being less than you?

یا بیشتر از شما بودنش؟

Or more than you?

خانواده ش؟

His /Her family?

گذشته ش؟

His past?

هویتش؟

Identity?

سخنوریش؟

The way he talks?

سکوتش؟

His silence?

پر حرفیش؟

Him being talkative?

تا بحال بهشون خوب فکر کردین که یک لیست بلند بالا مثل همین که من اینجا ساختم برای خودتون بسازین؟

Have you ever thought about making a list like this for yourself?














همه از عشق بی قید و شرط حرف میزنند اما وقتی ازشون می پرسی عشق بی قید و شرط یعنی چی در تعریفش و عملش دچار مشکل میشن
عشق قید و شرط داره
قید و شرطش رعایت همین نکات کوچکی هستند که عشق بی قید و شرطی رو که در یک لحظه به وجود اورده زنده نگه میداره


Everyone is speaking of Unconditional love
but when you ask them about the meaning of it they all have problem to explain it
Love has rules
Those rules are simple points keeps the Love alive
That Love who was born in one second with no rule

Elham











تا حالا شده که نیمه بیهوش باشین صداها رو نصفه نصفه بشنوین؟

یه جاهائی‌ صدا میاد و بعضی‌ جاها صدا نمیاد

حالا فکر کنیم وقتی‌ بخواین فقط اون تاکید‌ها رو بشنوین هر شعری،هر متنی چه شکلی‌ می‌شه

زندگی چیزی بود مثل یک بارش عید
یک چنار پر سار
بار خود را بستم
دلم از غربت سنجاقک پر
من به مهمانی دنیا رفتم
رفتم
تا صدای پر تنهایی
.... یونجه را میفهمید
مرد گاریچی در حسرت مرگ
عشق پیدا بود
روح پیدا بود
دوستی پیدا بود
حمله وازه به فک شاعر
فتح یک کوچه به دست دو سلام
قتل یک شاعر افسرده به دست گل یخ
اهل کاشانم اما شهر من کاشان نیست
شهر من گم شده است
خانه ای در طرف دیگر شب ساخته ام
من درین خانه به گمنامی غمناک علف نزدیکم
و صدای باز و بسته شدن پنجره تنهایی
و صدای پاک پوست انداختن مبهم عشق
و ترک خوردن خود داری روح
مثل زنبیل پر از میوه تب تند رسیدن دارم
زندگی چیزی نیست که سر طاقچه عادت از یاد من و تو برود
زندگی تجربه شب پره......ا
حس غریبیست که مرغ مهاجر..........ا
شستن یک بشقاب
هر کجا هستم باشم اسمان مال من است
پنجره فکر زمین عشق هوا مال من است
چرا کرکس نه؟.................ا
گل شبدر.............لاله قرمز
دوست را زیر باران................آ
تر شدن پی در پی
ابتنی کردن در حوضچه اکنون
رختها را بکنیم
نپرسیم پدرهای پدرها................ا
پشت سر نیست فضایی زنده
باد نمیاید
خستگی تاریخ
ریگی از روی زمین .....
...........بودن.........ا
پرده را برداریم
بگزاریم که احساس هوایی بخورد
ساده باشیم
در باجه بانک
زیر درخت
متولد بشویم
هیجانها را پرواز.........ا
اواز حقیقت...............ا

1/13/2010...........................

برگردانی‌ از شعر سهراب

تا امروز با همنشینی که هم کیش من نبود مخالفت می ورزیدم.لیکن امروز دل من پذیرای همه صورتها شده .چراگاه اهوان است و بتکده بتان و صومعه راهبان و کعبه طائفان و الواح تورات و اوراق قران.دین من اینک دین عشق است و هر جا کاروان عشق برود دین و ایمان من هم به دنبالش روان است.

محی الدین عربی