آقای بهبودی سلام
خواستم از شما تشکر کنم ...برای؟....خوب..برای اینکه یه مدتی همه ما رو گذاشتین سر کار.
اصولا سر کار بودن خیلی خوب است و ما فکر می کنیم وقتی انسان سر کار باشد بسیار بهتر میتواند کار کند.
ما هر روز صبح ساعت چهار و نیم صبح پا می شدیم ,تا (گلاب به روتون) میرفتیم دستی به آب برسونیم ,خروس هم میخوند.
بعدش بغچه مونو می پیچیدیم میرفتیم سر جاده تا این همولایتیمون علی اقا با تراکتورش بیاد ما رو سوار کنه.
میرفتیم سر زمین و قبل هر چی , بغچه رو وا میکردیم و یه نون پنیر گردویی میخوردیم و می رفتیم به گل لگد کردن .
بعد کم کم سر و کله بقیه سر کار یها هم پیدا میشد; از مهدی سر کارگرمون گرفته تا بقیه.
باورتون نمیشه اقای بهبودی چه حالی میداد که ما به بوی گل میومدیم سر زمین ! اخه همه مون اینکاره بودیم.
کم پیش میاد بشه یه گروه گل لگد کن حسابی رو دور هم جمع کرد.
بلا نسبت بقیه , من که حسابی کیف میکردم و میگفتم دم شما گرم!
اولش همه چی خوب بودا
اما نمیدونم یوهو چی شد که یکی گفت دعوا شده و فشار اقا اومده پایین و آب قند آوردن غش کرده تو بغل شیرین خانوم و یوهو تا اومدیم به خودمون بجنبیم......
.........
خواستم بگم از اینکه این مدت به ما یک امیدی دادین که فکر کنیم: "یک نفر میاد که من منتظر دیدنشم" , خیلی ممنون
چون ما همه مون به این "امید " خیلی احتیاج داشتیم که زود هم بمیره چون تو فیلما همیشه آرتیست فیلم میمیره مگه نه؟
ما بیکار بودیم و هیچی هم سرمون نمیشد یه مشت عاطل و باطل بودیم که به هیچ دردی نمی خوردیم به جز سر کار بودن.
همین من که از صب میومدم همونطور که خدمتتون عرض کردم تا پنج عصر که میرسیدم خونه, دیگه نمیدونستم چه جوری باید برم برای بچه ها شام بپزم و بشینم دو تا کلمه براشون حرف بزنم . نمیدونم چی کار کرده بودم مگه که دستامم نمیتونستم بلند کنم چراغو خاموش کنم.
همه اونای دیگه هم همینطور!
هیچی نمیدونستن ویه چیزایی رو هر روز میفرستادن روی تلویزیون!
اینا چه جوری درست میشد اصلا؟
شما به من بگین اصلا دموکراسی رو با کدوم "دال" مینویسن؟
اما شما همه چی سرتون میشد.
یه مدیری واسه ما استخدام کرده بودین که قربونش برم اخر اینگیلیسی بود.همچین عین بلبل اینگیلیسی حرف میزد که نگو و نپرس.
واسه همینم حرف همه رو نمیفهمید و فقط با بعضی ها میتونست حرف بزنه.
راستی چرا اینقدر پشت سرش شایعه میگفتن که از اسراییل اومده و این حرفا؟
ما که اخرش نفهمیدیم کی اومد و کی رفت . فقط وقتی رفت , فهمیدیم مدیر نبوده یا خواسته واسه شما شاخ شونه بکشه .
راستی چی بود ماجرا آقای بهبودی؟
............
یه امیدی شده بود این کار کردن از کله سحر تا غروب واسه ما که نگو
اما تقصیر شما چیه؟
حالا اگه شما یه روز صب پاشدی هوس کردی تلویزیون بزنی به کسی چه مربوطه؟
اگه اینقدر مهربون بودی که هر کی در گوشت غزل میخوند , میگفتی : "باشه" , چه اشکالی داشت؟
عجب دوره زمونه ای شده!
مگه ادم اختیار خودشو نداره که بخواد یه روز تلویزیون بزنه به نام دموکراسی برای یه سرزمین اشغال شده ای , فرداشم کرکره اشو بکشه پایین بگه : " گور بابای کارمنداش و گور بابای اون سرزمین اشغال شده و آدماش؟ "
اینهمه واسه هر جای اشغالی دیگه ای سینه چاک بازی در آوردن و آب هم از آب تکون نخورد....یکیشم خونه خودمون مگه نه؟
مگه یکی دیگه هر روز داد میزنه :"ما دموکرات ترین کشور منطقه هستیم" بعدش با تفنگ مردمو میکشه , طوریه؟
مگه شما چیتون از اون کمتره؟
حالا اگه اونقدر افتاده هستین که نمیخواین رییس جمهور بشین به کسی مربوط نیست.
بد میگم؟
اون روز که گفتین: " گور بابای ایرانیا" من میدونستم که حتما شما به زودی باید حتما برید حزب بزنید ...این کار خیلی به شما میاد!
همچین ژستش به صورتتون میومد که آدم حیرون میموند! بد جوری دلم میخواست به کامران بگم از این ژست, قاطی خبرهای فرهنگیش استفاده کنه.
اون ژستتون که دستون رو به کمر زده بودین و میگفتین:
"به نظر شما ببندمش یا باز باشه؟!!!!"
دیگه اخرش بود.
اما من نفهمیدم منظورتون رو.
شیلنگ آب رو میفرمودین؟
مگه باز مونده بود؟
خلاصه وقتی اون روز دوشنبه اومدم سر کار و وسط تهیه خبر دیدم "دیگه سر کار نیستیم" , فهمیدم انگار شیلنگی از اول در کار نبوده.
یکی از هواپیما حرف میزد و میگفت: " این هواپیما که شما توش نشستین , خلبان نداره"
اخه هواپیما خلبان نداشته باشه که سقوط میکنه که!!!!!!!!
به هر حال , خیلی ممنون که گفتین یه ماه بهتون حقوق میدم تا بتونین چتر بخرین باهاش بپرین پایین
و .........بی خیال !!!!!!!! فرداش بزنین زیرش !
اهان...
زدین؟
خوب اینم باشه.....
خودمونیم عجب کلکی هستینا.....!!!!!!!!!!!!!
ای ول
این همه شجاعتو .....هوش و ذکاوت رو شما تنهایی به دست آوردین یا یکی دیگه هم کمکتون کرد؟
خیلی شجاعت و انسانیت میخواد!!!
بابا ارث پدرشه !
دموکراسی و ایران و ایرانی
"ما نمیخواهیم شاه داشته باشیم" , "نمیخواهیم اخوند سالاری داشته باشیم" ,
یکی هم که اومده اینو بگه ,هی ازش میخوان که پول کارمنداشو بده؟
آخه به این آقای بهبودی چه ربطی داره اگه حمید اومده خونه اجاره کرده و حالا نمیدونه چیکار باید بکنه؟ هان؟
به این آقای بهبودی چه ربطی داره اگه من موندم حیرون به بچه هام بگم چی شده ؟ یا نگم؟
این آقای بهبودی یه لطفی کرد , به یه عده ای , که یه مدتی سر کار باشن و به بعضیاشون اصلا پول نداد تا آخرش , تا بیشتر سر کار باشن.
حالا مثلا اونایی که هر روز در باره عراق یه چیزی میگفتن , چه ربطی به ایران داشت که اقای بهبودی بخواد اصلا بهشون پول بده؟
راست میگه دیگه...
میگه شماها همه پولای منو خوردین.
تقصیر "فرل" چی بود که هی میرفت تو "رویترز" و "اسوشیتد پرس" دنبال جا میگشت؟
اخه میخواست تلویزیون کلاسش به آقای بهبودی بیاد دیگه !!!
شما که در جریان بودین .....
مگه نه اقای بهبودی؟
خوب گرون بود دیگه....
هفتصد هزار دلار خیلی پوله اقا........
حالا شما بخوای حقوق یه ما ه بچه هایی رو که انداختی تو خیابونم بدی میشه هفتصدو هشتاد هزار تا !!!!! اون هفتصد هزارتاش آدم رو میکشه , چه برسه به اون هشتاد هزارتای آخری که دیگه خیلی شما رو میکشه.
شما خودتو ناراحت نکن .اینهمه ادم که وسط روز انداختینشون بیرون , اصلا نه هیچکدوم مینوشتن و نه هیچکدوم صبح زود بیدار میشدن ونه گزارش تهیه می کردن و نه حالیشون بود که این هواپیما خلبان نداشت...........
در پایان
آرزو میکنیم شبها از نگرانیهای من و امثال من برای کاسه های چکنممان و بچه های همه ما که بچه داشتیم و زندگی داشتیم و همچنین اجاره و کوفت کاری داشتیم ,خوابتون ببره.
چون خیلی بده اگه ادم شبا نتونه بخوابه , دور چش آدم سیاه میشه.من می دونم......
یه امیدی رو توی دل بیست سی نفر بکاره و از دموکراسی بگه بعد امیدشونو تیر بارون کنه و یه لا قبا بندازدشون تو کوچه....
اصلا حقوق این" امید "رو هم ندین اقای بهبودی!
سنگسارش کنین که توی دل یه کسایی سبز شده که نباید میشده!
چون این امید خیلی بی شعوره .
اصلا چه معنی داره میاد تو دل کارمندا؟
چه معنی داره که میاد تو سفره ایرانیا ؟ اونم در سالگرد دعواشون سر گاو مشت حسن؟
امیدوارم آقای بهبودی , دفه دیگه که هواپیما میخرین خلبانشم بخرین و وسط هوا یوهو هوس نکنین سوییچ رو بچرخونین و بگین عشقم میکشه با چتر بپرم پایین.
با احترام به مدافع حقوق بشر و ایرانیان و دموکراسی و کارمندان
بقیه اش چی بود؟
الهام
کارمند هواپیمای سقوط کرده